زمینه و هدف: گسترش تروریسم و استمرار نقض های حقوق بشر، بسیاری از افراد را وادار م یکند، از زندگی در سرزمین و محل سکونت معمول خود صرف نظر کرده و امنیت و آزادی را در سرزمین های دیگرجستجو کنند. حقوق بین الملل به کسانی که «ترس موجهی » از آزار و تعقیب در کشور خود دارند، اجازه داده به کشورهای دیگر پناهنده شوند، اما تکلیفی برای پذیرش پناهندگی توسط دولت ها ایجاد نکرده است. هدف این مقاله، تبیین تعارض های حق بر پناهندگی شخص و حق حاکمیت دولت است. روش: تحقیق حاضر به صورت توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و با بهره گیری ازاستدلال منطقی حقوقی برای استنتاج انجام شده است. یافته ها: اثبات جنبه عینی «ترس موجه » بر عهده پناهجو است و ب هطور کلی، تقابل حاکمیت محوری حقوق بین الملل سنتی و رویکردهای حقوق بشری در تمام فرآیند پناهندگی نیز قابل مشاهده است و برخی هنجارها نظیر راهنمایی پناهجو به کشور ثالث یا ارایه فرصت برای کسب اجازه ورود دولت ثالث، قدری از شدت رویکرد سنتی می کاهد. نتیجه گیری: رویکرد همبستگی بی نالمللی که در اعلامیه نیویورک 2016 منعکس شده است، تلاش دارد توازنی قاب لملاحظه میان حق فرد برای پناهندگی و حقوق حاکمیتی دولت مقصد فراهم کند و در این میان، نمی توان نقش نهادهای بین المللی نظیر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد را از نظر دور داشت.